چرا 99 درصد مردم هرگز پولدار نخواهند شد ؟

 



رازهایی در مورد چگونگی ثروتمند شدن وجود دارد و اگر برای یادگیری آنها وقت بگذارید، می توانید خود را در مسیر درست برای ثروتمند شدن قرار دهید. صاحبان شرکت های بزرگ و کارآفرینان در موقعیت خوبی برای ایجاد ثروت و ثروتمند شدن خود هستند، با این حال ما در مورد اینکه چگونگی ثروتمند شدن سریع صحبت نمی کنیم. بیشتر میلیونرهای خودساخته ثروت خود را از طریق  راه اندازی کسب و کار  خود به دست آورده اند. وقتی صاحب یک کسب و کار هستید، می توانید میزان ثروتی را که می خواهید برای خود ایجاد و آن را کنترل کنید. شما می توانید کسب و کار خود را با اهداف درآمد و سود تنظیم کنید. صاحبان کسب ‌و کارهای هوشمند می‌دانند که درآمد، ثروت شما را تعیین نمی‌کند، بلکه سود را تعیین می‌کند و هرچه حاشیه سود در تجارت شما بیشتر باشد، پول بیشتری را به عنوان مالک در جیب خود نگه خواهید داشت.

;

مقایسه ذهنیت افراد پولدار و بی پول

ذهنیت فرد غنی می‌داند که هدف اول به دست آوردن منابع مالی مازاد و استفاده از آن منابع برای تسریع امور است. تسریع در آموزش یکی از راه های سرعت بخشیدن به یک کسب و کار و افزایش درآمد آن است. این در حالی است که ذهنیت فرد عادی منابع آزاد را به عنوان فرصتی برای مصرف بیشتر می بیند.

ذهنیت ثروتمند به دنبال صرف زمان، منابع و انرژی خود برای کاری است که مدت‌ها پس از سرمایه‌گذاری به نتیجه می‌رسد. ذهنیت فرد غنی روی ایجاد سیستم هایی است که به خودی خود به تولید ارزش ادامه می دهند. در طرز فکر افراد بی پول اما همه چیز در مورد بازدهی کوتاه مدت است. این در حالی است که ذهنیت ثروتمند حاضر است منابع را بدون هیچ پاداشی بلافاصله سرمایه گذاری کند.

فکر فوری ذهن فقیر این است که “چه چیزی برای من مفید است؟” یا “چرا باید برای پرواز به آن کنفرانس، هتل اقامت و صرف تمام وقت خود پول بدهم در حالی که حتی یک ریال هم به من پول نمی دهند؟”

ذهنیت افراد پولدار به دنبال ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد، علاقه، ارزش‌های مشترک و احترام متقابل است. افرادی که دارای ذهنیت پولساز هستند به دیگران کمک می کنند و روابطی را بدون هیچ انتظاری در ازای آن ایجاد می کنند. طرز فکر افراد بی پول بر این پایه است که هر کاری که می کند باید جواب و جبران داشته باشد. ذهنیت ضعیف معتقد است که می تواند با به خطر انداختن آبروی خود به سرعت درآمد کسب کند.

ذهنیت فرد غنی می داند که جهان منصفانه نیست و با واقعیت به سرعت، فروتنانه و عملی برخورد می کند. می‌داند که دنیا به او بدهکار نیست، جهان نسبت به وجودش بی‌تفاوت بوده و پیش‌فرض زندگی رنج و مرگ است. همه موفقیت ها غیرمحتمل هستند و باید از آنها قدردانی کرد. طرز فکر ضعیف بی عدالتی دنیا را نکوهش می کند و زمان را با شکایت از آن تلف می کند. احساس می کند که دنیا چیزی به آن مدیون است و منتظر است تا آن را به او تحویل دهند.

ذهنیت فرد پولدار موفقیت های دیگران را جشن می گیرد. رقابت را پذیرفته و اغلب با آن دوست می شود. طرز فکر ضعیف نسبت به موفقیت های دیگران احساس حسادت و تلخی می کند. به همه چیز به عنوان یک بازی حاصل جمع صفر نگاه می کند.

ذهنیت فرد غنی می‌داند که هرگز نمی‌تواند همه چیز را بداند و باید آموزش ببیند. ذهنیت ضعیف خود را فریب می دهد و معتقد است که همه چیز را می داند و دیدگاه های مخالف حتی قبل از شنیدن آنها را اشتباه می داند.

ذهنیت فرد غنی می داند که نمی تواند همه کارها را انجام دهد، و حتی اگر بتواند، با تمرکز بر نقاط قوت اصلی خود، ارزش بیشتری ایجاد می کند. می داند که تیم مناسب بزرگتر از مجموع اجزای آن است.

طرز فکر ضعیف خود را فریب می دهد و فکر می کند که اگر به اندازه کافی سخت کار کند می تواند همه کارها را انجام دهد. ذهنیت فرد غنی رقابت را در بر می گیرد و می داند که آهن آهن را تیز می کند.

ذهنیت فرد بی پول توسط رقابت دلسرد می شود. از این شکایت می کند که «یکی قبلاً به آنجا رسیده است». ذهنیت فرد غنی از نظر استراتژیک کنار می رود. وقتی متوجه شد که دستاوردهای بالقوه یک پیگیری یا با منابع فعلی دست نیافتنی است یا ارزش درد و رنج کار را ندارد، از قبل برنامه ریزی می کند که دست از کار بکشد. فرد ضعیف در واکنش به درد و ناراحتی کوتاه مدت دست از کار می کشد.

ذهنیت ثروتمند زمانی که کار سخت می شود، آن را آشکار می کند، مشروط بر اینکه پیگیری ارزشمند باشد. وی سر بالایی ها را درک می کند و به این اعتقاد دارد که هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد، سخت خواهد بود. او می‌داند که پاداش‌ها توسط کسانی به دست می‌آید که مشکلات یک تعقیب را پشت سر می‌گذارند. طرز فکر ضعیف به دلیل لجبازی همه چیز را از بین می برد. به هزینه های غرق شده اهمیت زیادی می دهد.

ذهنیت فرد بی پول بر این باور است که روزی می تواند “بازنشسته” شده، عقب نشینی کند و هیچ کاری انجام ندهد. اینکه همه کارها صرفاً «پرداخت بدهی» در راه رسیدن به یک زندگی با فراغت است. از قضا این طرز فکری است که جاه طلبی و انگیزه لازم برای رسیدن به آن نوع زندگی را به عنوان یک گزینه خفه می کند.

دلایلی که برخی افراد هرگز پولدار نمی شوند

موارد زیر اگر در زندگی سرلوحه ما قرار گیرند جلوی پیشرفت و درآمدزایی ما را خواهند گرفت:

تصمیم برای تغییر

یکی از دلایلی که ما ثروتمند نمی شویم این است که هرگز در مورد آن تصمیم نمی گیریم. حتی اگر کسی کتابی بخواند، در سخنرانی‌ها شرکت کند، یا با افرادی که از نظر اقتصادی موفق بوده‌اند ملاقات و بایستد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد تا زمانی که تصمیم نگیرد تغییری ایجاد کند. اگر تصمیم نگیرد اولین قدم‌ها را بردارد، همان‌جا می‌مانیم. اگر به همان کاری که همیشه انجام می دهیم ادامه دهیم، به جایگاه امروزی خواهیم رسید.

چرا ما ثروتمند نیستیم؟ دلیل اصلی شکست این است که اکثریت مردم برای موفقیت تصمیم نمی گیرند. آنها هرگز تعهد قوی یا تصمیم قطعی برای ثروتمند شدن نمی گیرند. آنها آن را می خواهند و می خواهند و آرزو دارند روزی ثروتمند شوند. آنها دعا می کنند و دعا می کنند تا پول زیادی به دست آورند، اما هرگز تصمیم نمی گیرند که “من می خواهم پولدار شوم!” این تصمیم گام مهمی برای دستیابی به استقلال مالی است.

به تعویق انداختن کارها و حرکت نکردن

دلیل بعدی اینکه مردم پولدار نمی شوند این است که کار امروز را به فردا موکول کنند. مردم همیشه بهانه هایی برای شروع نکردن کاری که برای رسیدن به استقلال مالی باید انجام دهند، دارند. نه همیشه یک ماه خوب، نه فصل یا سال خوبی برای شروع. وضعیت اقتصادی این صنعت خوب نیست، بازار کساد است یا باید ریسک کنند یا امنیت خود را به خطر بیندازند. شاید سال آینده.

همیشه دلیلی برای به تعویق انداختن کار وجود دارد. در نتیجه ماه به ماه و سال به سال به تاخیر می اندازند تا دیر شود. حتی اگر برای کسی اتفاق بیفتد که بتواند ثروتمند شود، تصمیم خود را می گیرد، اما برای عمل امروز و فردا، همه برنامه های او آینده روشنی نخواهد داشت.

عدم پرداخت هزینه یک تغییر بزرگ

چرا من پولدار نیستم؟ چهارمین دلیلی که چرا مردم معمولاً فقیر بازنشسته می شوند، چیزی است که اقتصاددانان آن را پاداش های تاخیری می نامند. اکثریت قریب به اتفاق مردم وسوسه می شوند که آخرین ریال خود را خرج کنند و حتی به خرید اقساطی بپردازند. اگر نتوانیم پاداش خود را به تعویق بیندازیم و خود را به خرج کردن پولی که به دست می آوریم محدود کنیم، نمی توانیم ثروتمند شویم. اگر نتوانیم پس انداز را به عنوان یک عادت طولانی مدت تمرین کنیم، رسیدن به استقلال مالی برای ما غیرممکن خواهد بود.

بیایید به تصویر بزرگتر نگاه کنیم

دیگر دلیلی که باعث می شود افراد فقیر بازنشسته شوند به اندازه هر دلیل دیگری مهم است. این به دلیل کمبود چشم انداز زمانی است. یک مطالعه طولانی مدت توسط دکتر ادوارد بانفیلد در دانشگاه هاروارد در دهه ۱۹۵۰، که در شهر غیربهشتی در سال ۱۹۶۴ منتشر شد، دلایل تحرک اجتماعی-اقتصادی بالا را بررسی کرد. او می خواست بداند چگونه می توان پیش بینی کرد که آیا یک خانواده یا یک فرد به سمت بالا حرکت می کند و آیا گروه های اجتماعی-اقتصادی در نسل بعدی ثروتمندتر می شوند یا خیر.

همه این تحقیقات او را به یک عامل سوق داد که او را به این نتیجه رساند که در پیش بینی موفقیت از سایر عوامل دقیق تر است. نام آن را دید زمان گذاشتند. تعریف مقدار زمانی است که ما به برنامه ریزی فعالیت های روزانه و تصمیم گیری های مهم در زندگی خود اختصاص می دهیم.

نمونه‌ای از دیدگاه بلندمدت، عادت رایج خانواده‌های طبقات بالاتر در ثبت نام فرزندان خود در دانشگاه آکسفورد یا کمبریج به محض تولد آن کودک است، حتی اگر آنها هجده یا نوزده سال نداشته باشند. این دیدگاه بلندمدت عمل نامیده می شود. زوج جوانی که ماهیانه ۱۵۰ هزار تومان برای تحصیل فرزندشان کنار می گذارند، زوجی با چشم انداز بلندمدت هستند. آنها حاضرند در کوتاه مدت خود را قربانی کنند تا در درازمدت نتایج بهتری کسب کنند. افراد با چشم انداز بلندمدت در طول زندگی خود رشد اقتصادی خواهند داشت.

آیا فکر می کنید ثروتمند شدن یک امتیاز برای دیگران است نه شما؟

ما در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم، به این معنی که شما به اندازه دیگران شانس ثروتمند شدن دارید. تا زمانی که مایل به ایجاد ارزش برای دیگران هستید، نمی توانید باور کنید که می توانید به همان اندازه ارزشمند باشید.

ترس از شکست خوردن

بسیاری از برجسته ترین ثروتمندان هزاران بار قبل از رسیدن به موفقیت بزرگ شکست خورده اند. از اشتباه کردن نترسید. فقط با شکست های خود به عنوان گام های یادگیری در مسیر موفقیت برخورد کنید. شکست برای شما مانند یک معلم است و پایان همه چیز نیست، بلکه آغاز قدم های بزرگتر و محتاطانه تر است.

عدم ریسک پذیری

برخی ریسک را به مسائل مالی محدود می کنند. مثلا، برای به دست آوردن ثروت بیشتر، پول خود را در چیزی سرمایه گذاری کنید. حتی اگر می دانید ممکن است سرمایه اولیه خود را از دست بدهید. با این همه، ریسک پذیری را می توان در بخش های مختلف زندگی انسان مشاهده کرد. ریسک پذیری از زمان نوزادی با ما همراه بوده است. حتی بیشتر از همیشه!

اگر به کودک نگاه کنید، می بینید که در ابتدا از هیچ چیز نمی ترسد. او دوست دارد همه چیز را امتحان کند. هیجان را دوست دارد. اما با گذشت زمان، همانطور که بزرگسالان شروع به القای ترس می کنند، او نیز به تدریج از ریسک کردن فاصله می گیرد.

همچنین ریسک پذیری محدود به دوره خاصی از زندگی انسان نیست. یعنی حتی انسان های اولیه هم ریسک کردند. به عنوان مثال، زمانی که آنها کیلومترها از غار خود دور بودند تا دنیای جدیدی را کشف کنند یا شکار کنند. امن ترین مکان برای زندگی آنها غار بود. آنها می دانستند که بیرون در خطر حمله حیوانات وحشی قرار دارند. اما خطر را پذیرفتند.

بنابراین به خطر انداختن بخشی از زندگی روزمره ما به عنوان انسان از همان لحظه تکامل ماست. اگر اجداد ما در آن روزها قدرت ریسک کردن را نداشتند، هرگز نمی توانستند زنده بمانند و نسل بشر منقرض شده بود. این توانایی انسانی او را قادر ساخته تا به جامعه پیچیده امروزی دست یابد.

به طور کلی، ریسک پذیری، ریسک پذیری یا اشتهای ریسک پذیر یک ویژگی شخصیتی است. این بدان معناست که شما مایل به پذیرش میزان ریسک برای سطح پیش بینی شده سود مالی یا نامشهود هستید.

حضور اطرافیان غیر موثر در زندگی

افرادی که با آن ها دور و برتان را پر کرده اید، روی پتانسیل شما اثر دارند. برای مثال پویایی اقتصادی یک شخص تا حد زیادی وابسته به جایی است که در آن زندگی می کند. کودکان جوامع کم درآمد نسبت به همتایان ثروتمند خود شانس کمتری برای کسب درآمد بالا دارند.

دوستان می توانند به شکل ناخودآگاهی رفتارها و سبک زندگی یکدیگر را برگزینند. آن ها هنگام صحبت کردن از عبارات مشابهی استفاده می کنند و حتی ممکن است بر طرز پوشش یکدیگر نیز تاثیر بگذارند. شما باید بدانید که میانگین پنج نفر نزدیک تان هستید پس افراد با مشخصات زیر را در دور و بر خود حذف کرده و سعی کنید که با افراد موفق و بهتر از خودتان رفت و آمد و دوستی برقرار کنید.

  • شایعه‌پردازها
  • دمدمی‌مزاج‌ها
  • قربانی‌ها
  • خودبین‌ها
  • حسودها
  • فریب‌کارها
  • غیرعادی‌ها
  • عیب‌جوها
  • مغرورها

افراد فوق شما را از راه اصلی زندگی به در می کنند زیرا رفتار آنها بسیار غیرمنطقی است. وقتی رفتار آنها واقعا غیرمنطقی باشد، پس چرا به خود اجازه می دهید نسبت به آنها واکنش عاطفی نشان دهید و با آنها درگیر شوید؟

هر چه انسان غیرمنطقی و دیوانه تر باشد، فرار از دام او برای شما آسان تر خواهد بود. سعی نکنید آنها را در بازی خودشان شکست دهید. از نظر احساسی از آنها فاصله بگیرید و اگر مجبور به تعامل هستید، آنها را یک پروژه علمی در نظر بگیرید (یا شاید ترجیح دهید مانند متخصص مغز و اعصاب آنها باشید). نیازی نیست به آشفتگی عاطفی واکنش نشان دهید، فقط حقایق را در نظر بگیرید.

حفظ فاصله عاطفی نیاز به آگاهی دارد. اگر ندانید که آزار و اذیت وجود دارد، نمی توانید دست از آزار و اذیت کسی بردارید. گاهی اوقات در موقعیت هایی قرار می گیرید که احساس می کنید باید دوباره گروه بندی کنید و بهترین راه را انتخاب کنید. این خوب است و از دادن زمان برای این کار نترسید.

اکثر مردم احساس می کنند که چون با کسی کار یا زندگی می کنند، راهی برای کنترل این آشفتگی ندارند. این کاملا اشتباه است. هنگامی که با یک فرد سمی و نامناسب آشنا می شوید، رفتارهای او برای شما قابل پیش بینی تر و قابل درک تر می شود. این به شما کمک می کند عاقلانه فکر کنید که چه زمانی و چقدر باید او را تحمل کنید یا از او فاصله بگیرید. شما می توانید حد و مرز تعیین کنید، اما باید آگاهانه و خلاقانه این کار را انجام دهید. اگر اجازه دهید همه چیز به طور طبیعی اتفاق بیافتد، به ناچار خود را درگیر بحث های سخت خواهید دید. اگر حد و مرزهایی را تعیین کنید و تصمیم بگیرید که چه زمانی و کجا با یک فرد مشکل دار برخورد کنید، می توانید سردرگمی زیادی را کنترل کنید. تنها راز این است که به قول خود پایبند باشید و وقتی کسی می خواهد از مرز شما عبور کند، روی خط قرمز خود پافشاری کنید.

سخن پایانی

در آخر باید گفت که پولدار شدن واقعاً به نحوه تعریف شما از ثروت بستگی دارد. برای خیلی از ما، ثروتمند بودن به معنای داشتن پول کافی برای سفر، گذراندن وقت با دوستان و خانواده، و کار روی چیزهایی است که دوست داریم مانند نوشتن و تناسب اندام، بدون اینکه نگران پول باشیم.

در تنوع بخشیدن به جریان های درآمدی، زندگی کمتر از حد توان خود، و قرار دادن درصدی از درآمد خود در جهت بهبود خود، من معتقدم که این امر قابل دستیابی است. در این راست نیز بهتر است ابتدا با استفاده از آموزش های مختلف و استفاده از تجربیات افراد موفق شروع کنید.

Comments

Popular posts from this blog

چگونگی استفاده از نیم کره راست مغز برای تقویت خلاقیت

راه های تغییر نگرش و طرز تفکر افراد به منظور دستیابی به موفقیت

چگونه با تغییر چارچوب های کاری بهره وری را افزایش دهیم ؟